نیست ومن آموخته ام
بودنش را خیالبافی کنم
هی خیال ببافم
رنگی و زیبا و دوست داشتنی
بعد
خیالهای رنگی را بهم وصل کنم
تا بشود یک پتوی گرم
آنگاه
همه شبها و روزهایی که نیست
پتوی خیالیم را به آغوش بکشم بیاد او
یک بلاگفایی بی خانمان