ما

دور همی

ما

دور همی

تجربه

سلام به همه دوستانم. سال تحصیلی در نظام آموزشی ایران داره به پایان میرسه. من امسال  تجربه های جدیدی کسب کردم یعنی همیشه سعی می کنم تجربه آموز باشم و درکنار اینکه به دانش آموزان چیزی آموزش می دهم خودم هم بیش از آنان نیاز به آموختن دارم. من امسال یاد گرفتم که میتونم با زبان محبت و دوستی همه کار کرد. من یاد گرفتم که میتونم صبر حوصله بیشتری به خرج بدم و درباره هر چیزی زود قضاوت نکنم،زود به دنبال مقصر نباشم،به جای امر و نهی کردن به دیگران خودم مجری قوانین باشم، به دانش آموزان احترام بگذارم، به جا تصمیم بگیرم، با رفتار های خودم سعی در تقویت دیگران داشته باشم و کسی را تضعیف نکنم و.... خیلی درس های دیگه که من آموختم. من عاشق کسب تجربه هستم و همیشه سعی می کنم آدم مثبتی برای دیگران باشم. همین. (فرزند ابیورد) 

متاسفم!

سلاااااااااام لیلاهستم .چون مزگان جون زحمت ایجاد این وبلاگ را کشید امدم تا منم چند خط بنویسم بگذارم بروم.امروز روز خوبی را پشت سرگذاشتم چون بعداز مدتها از ته دل با دوستانم خندیدیم .خنده هایی که به ندرت تجربه اش را داریم .

من سریال شمعدانی را نمیبینم ولی با نقدی که دوستم از ان داشت واقعن برای این رسانه متاسفم!

متاسفانه با کمال وقاحت شان دختر هارا پایین می اورند و انها را انقدر بدبخت و منتظر شوهر جلوه میدهند که هر طور شده باید منت یک مرد را چه دکتر باشد چه نگهبان بکشد که فقط ازدواج کند.ویا برخورد وقیحانه بچه ها با پدر مادر و باز منفی نشان دادن زن  ایرانی را که اجازه نمیدهد همسرش برای دیدن پدرش به خانه سالمندان برود!!!!!!!!پرخاش ها دعواها ...متاسفم

متاسفم برای ملتی که اجازه میدهد به شعورش اینطور توهین شود !به خصوص نسبت به دختران و زنان.

وقتی رسانه ملی چنین کوته نظرانه واحمقانه سریال تهیه میکند چه توقعی از لطییفه ها وجوکهایی که در شبکه های اجتماعی شاهد منتشر شدن اش هستیم .که دخترها را حتا پریز برق هم نمیگیرد!!!!!!!!!

فقط میدانم ای کاش ای کاش نظارت کارشناسانه یک روانشناس بر این سریالهای ابکی وجود داشت و سیل نقد و اعتراض مردم خصوصن زنان ودختران جلوی چنین بی شرمیهایی را میگرفت!

اما

من مسئولم تومسئولی 1فرقی نمیکند چه زن چه مرد .دوستان بیاییم تحت هیچ شرایطی این وایبرها و جوکها را اشاعه ندهیم وحتا معترض شویم.

و سیل انتقاد را هرچه شدیدتر نسبت به چنین سریالهایی روانه کنیم .

یکی باید شروع کند

از همین جا

از من

از تو

از ما!


http://doorbiin.blogsky.com/1394/02/14/post-84/





دست اندازهای زندگی هم نعمت اند تا خوابمان نبرد

باسلام به همه خوبان


به اواخر سال تحصیلی نزدیک می شیم .خوب وبد گذشت و آنچه از سر گذشت ،شد سرگذشت .


سرگذشتی که در خاطرم می ماند


خاطرات سال تحصیلی را می گویم که بسان باد گذشت گهی خندیدیم و خنداندیم وگهی گریاندیم


آخه دانش آموزای این دوره زمونه با دوره ما خیلی فرق می کنند علیرغم اولتیماتوم ها و هنجارها


و ناهنجارها وبایدها ونبایدها که سر صف گفتیم انگار چند نفری  گوششان بدهکار نبود .


حس مسئولیته که باعث شده پیگیری کنیم و الی آخر....


آوردن گوشی به مدرسه ما ممنوعیت جدی داشت با این حال گوشی مورد دار گرفتیم و دانش آموز


خاطی جدیت ما رو که دید خواست به نوعی ما رو بپیچونه طوری که بیخیال قضیه بشیم .


خودشو جلوی در مدرسه به کاپوت ماشین همکار فرهنگی زد و فرش زمین شد.


این یک ترفند وفیلم ساختگی بود .ادامه ماجرا اورزانس و حمل مصدوم اسیب ندیده


به صورت نمایشی بودکه حسابی حالمون رو گرفت . مورد بعدی ثبت نام دانش آموزی بود که


استثنایی بود و جاش تو یک مدرسه عادی نبود امانطام توصیفی ابتدایی ما رو سر


در گم کرد و نتیجه خ خ ما رو سخت به اشتباه انداخت و ثبت نامش کردیم و وبال گردنمون شد .


اگه حوصله ات تنگ نمیشه اینم بگم که تو هم با من بخندی . برگه های امتحانی رو که مثل دعا نویسها


می نویسه و وقتی تاخیر داره نمی تونی باهاش  کل کل کنی، اعصاب نداره و ممکنه همه چی رو بریزه


به هم اما خانوادش حق براشون  ایجاد شده که باید دخترشون تو مدرسه عادی درس بخونه و


هیچ مشکلی نداره و بقیه مشکل دارن . یک روز که تاخیراش عوامل مدرسه رو به تنگ آورده بود و


باهاش دعوا می کردن و می گفتن باید اولیات زنگ بزنیم بیاد تا تکلیفتو روشن کنیم .


دانش آموز با صدای بسیار بلندی گفت میگم که خواب موندم .منم با ژشت مدیریتی خواستم


وارد عمل بشم تا گفتم مریم زبون درازی نکن و صداتو بیار پایین با صدای بلندتر گفت خودت


زبون درازی نکن بعد هم در رو به هم کوبید و بدو بدو رفت طبقه بالا سر کلاس نشست


حالا آب وبیار و حوض رو پر کن.


با هر چی سختی و دغدغه کاری و ...شکر خدا سال تحصیلی البته اگه نیمه پر لیوان رو ببینم


به خوبی رو به اتمامه و امتحانات خرداد داره نزدیک میشه. ومهمتر اینکه قراره دانشجو بشم


و بیوفتم تو خط تحصیل . و می دونم که با یک دست نمیشه دو تا هندوانه بزرگ برداشت . هم


مسئولیت داشت و هم ادامه تحصیل داد وهم از زندگی غافل نشد . ممکنه فشار کاری و درس


حالگیری کنه یک هفته پیش کارنامه اولیه توسایت سنجش اعلام شد و شوخی شوخی به


انتخاب رشته در کارشناسی ارشد ،رشته مجموعه زبان عربی مجاز شدم


ویک دغدغه وچه کنم چه کنم دیگه به برنامه زندگیم اضافه شده .


از خدا توفیق می خوام که تو تصمیم گیریهای سخت را ه درست رو بهمون


نشون بده . تا فرصت دیگه و حرف دل دیگه در کلبه  ما وشما و باز شدن درهای بلاگفا دست


حق نگهدارتون.


این پست وپست پیوند مهر و دوستی از وبلاگ زندگی باغ گلی است.


خوشحالم خوشحال

سلام به همه دوستان  و با تشکر ویژه از مژگان خانم که این هتل مجازی رو ساختن تا بتونیم در غیاب بلاگفا اینجا نفس بکشیم. وقتی که دری رو آدم بسته میشه خدای مهربان در دیگری به روی بندگانش می گشاید تا آدم احساس یاس و نا امیدی نکنه. من خوشحالم به خاطر این موضوع که میتونم ما همگی که مدت هاست به طور مجازی هم صحبت هستیم دوباره اینجا به حیات خودمون ادامه بدیم. ممنونم از همه دوستانم. (فرزند ابیورد)

پیوند مهر و دوستی

سلام  به همه دوستانی که در این هتل گرد هم شدن

با گوشی تایپ کردن مثل لب تاب راحت نیست  دیر وقت شده

و حرف دل زیاد و مجال گفتن نیست  در فرصت مناسب  میام

از مدیر وبلاگ  خانم مژگان آ  نهایت سپاس رو دارم.

پست ثابت

عادتمونه ،عادت خوبی هم هست ، اینکه وقتی یه مصیبتی وارد میشه به همدیگه کمک کنیم .مث وقتی که زلزله میشه یا سیل میاد .

حالا که در خونه مجازی بلاگفایی ها به روشون بسته شده و معلوم نیست کی باز بشه .من این خونه را توی بلاگ اسکای ساختم تا همه یه مدتی دور هم باشیم .

کافیه یه إیمیل آدرس بهم بدى تا دعوت بشى و حرفهاى دلتو بنویسى 

در این خونه به روى همه بأزه حتى تو دوست عزیز 


از دوست عزیزم "شکیبا "خواهش می کنم درباره اینکه چطور وارد وبلاگ شده که بلاگ اسکای بعنوان نویسنده مستقل معرفیش کرده برای بقیه دوستان هم توضیح بده .من هر چه کردم نشد که هر کسی اتاق مستقلی داشته باشه برای خودش .